شبدر

شبدر

شبدر

شبدر

عشق

هنگامی که شکوفه های عشق بر شاخسار قلب پر تلاطمم جایی برای
خود می گشاید و به جوانه می نشیند
هنگامی که عطر دلاویز عشق در رگهایم جریان می یابد
هنگامی که خورشید عشق در پهنه آسمان سینه ام می درخشد و
هنگامی که آوای عشق فضای سینه ام را مترنم می سازد
آنگاه است که در می یابم
زیستن چقدر زیباست و
عشق چه با شکوه است.
راست گفتی عشق خوبان آتش است
سخت می سوزاند اما دلکش است
شادمانم گر چه در این آتشم
روز و شب میسوزم اما دلخوشم
از خدا خواهم که افزونش کند
دل اگر دم زد پر از خونش کند
کاش از این آتش تو را بودی خبر
با خبر بودی که این بیدادگر
شعله اش هر چند افزون تر شود
سینه از آن هر چه پر خون تر شود
ناله را هر چند سازد زارتر
هر چه دارد دیده را خونبار تر
باغ دل را با صفا تر می کند
مرغ جان را خوش نواتر می کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد